محل تبلیغات شما



به نام خدا خداوند مهربان این قیمت کلا به مریزیم ربط داره مثل قسمت قبل که ازاول به مدرسم ربط داشت به نام خداییکه دراین دنیای بزرگ غیراون کسی رو ندارم من شنیدم خیلیا میگن غیرخدا کسیرو ندارن ولی بعد میبینم اووووه چقددد سرشون شلوغه پر فامیلو دوست رفیقو خانواده ووو ولی من واقعن تنهام سه روز ازماه رمضان سال ۹۹میگذرد هرشب اذان روزمو باز کردنی مثل کودک گریه میکنمو باخدا حرف میزنم امشب گفتم خدا تورو خدا حواست باشه ها من فقط تورو دارما اگه اونم نداشته باشم حالم طوری میشه انگار قلبمو چاقوچاقوانگار دنیاانگار سنگینم کل اسمونم وزنشو انداخته من انگارحوصله هیچکس هیچی ندارم نه رغبت فیلم نه چب بگم نمیشه نوشت چندبار به خدا گفتم خدا این حالت که من میشم توخودتم شدی با گریه میگم فک نکنم اگه میشدی دلت طاقت نمیاورد منو این حالت زره زره ذوب شدنمو تماشاکنی میخام بگم یه لحظه خودتوجامن بزار ولی دلم قبول نمیکنه سریع میگم نهههههخخ غلط کردم دوست ندارم هبچکس این حالتو داشته باشه ولی من ازکودکی شرمنده این قسمت داستانم مریزی که ازکودکی بامن بوده ومن ۱۴سال دردرون خودم مخفی کردم تا مادرم نفهمد که نکنه غصه بخورده اگه دوست داشتین بخونین به ادامه مطلب برین 


تولد شدکودکی دردیار خراسان ومادر خشحال وخداراشکر که خداوند بخشید پسری  ولی مادر اگر میدانستی پسرت چه ها کشید ومیکشد دراین عمرکوتا هرگزززز آرزو برای به دنیا آوردن من نمیکردی هرگز مادرم مرا ببخش وقتی کوچک بودم همیشه آرزو میکردم که کی بزرگ بشم تابابزرگ شدنم بتوانم برم تهران کارکنم به مامانم که میدیدم همیشه ازبی پولی رنج میبرد میگفتم بابزرگ شدنم بهش کلییی پول بدم تا بتوانم قطراه ای از زحماتش را جبران کنم ولیییی افسوس هرگز هرگز فکرش رانمیکردم که بابزرگ شدنم اذیتها وغمهای که به مادرم میدم چندین برابر زمان کودکیم بود مادر مرا ببخش مراببخش مادر مهربانم زمانی که بچه بودم اندازه سنگینیم اشکها ریختی وچه شبها که بخاطر مریزیم تا صبح بیداری کشیدی مادرم قربون اون نگاه مهربانت بشم بخدا قسم درنگاهت خدا رامیبینم مادر دراین دنیا من هیچ لذتو عشقو همدمی نداشتم ولی نگاه تو باتوبودن برایم شیرین ترین لحظات عمرم بود مادرم ولی این دنیای بد کاری کرد که ما ازهم دور باشیم ومن جرات آمدن به پیشت رانداشته باشم مادر مادرم بچگی تومراقبم بودی الانم که من ۳۴سالمه وتو ۶۵بازم تومراقبمیتومواظبی که مبادا غصه بخورم مبادا گریه کنم واقعا احسن احسن تبارک الله احسن الخالقین خدا جون قربونت بشم این مادر چه موجودی هست که خلق کردی الله اکبرالله اکبر الله اکبر درود براین خلقت که الحق که بهترازکلمه مادر در مغزم نمیایم مادر م مادر مهربانم خیلیییی دوست دارم هنوزم نا امید نیستموازخدا میخام هنوزم مثل زمان کودکیم ازش میخام که کمکم کنه ازهزارن هزار فقط بتونم قطره ای قطره ای ازخوبیهایتراجبران کنم مادر م خدای مهربان درحال حاظر چیزی که میدانم مادرم درآرزوی کربلاست خدایا قسمتم کن یاریم کن تا بتوانم این آرزوشو بدست این بنده حقیر براورده بشه ای مهربان ان شا الله


به نام خدا

امان از دوران ابتدایی ودبیرستان وصدامان ازجریانات دانشگاه

به نام خدا خداوند مهربان این قسمت کلا به مریزیم ربط داره مثل قسمت قبل که ازاول به مدرسم ربط داشت به نام خداییکه دراین دنیای بزرگ غیراون کسی رو ندارم من شنیدم خیلیا میگن غیرخدا کسیرو ندارن ولی بعد میبینم اووووه چقددد سرشون شلوغه پر فامیلو دوست رفیقو خانواده ووو ولی من واقعن تنهام سه روز ازماه رمضان سال ۹۹میگذرد هرشب اذان روزمو باز کردنی مثل کودک گریه میکنمو باخدا حرف میزنم امشب گفتم خدا تورو خدا من فقط تورو دارما اگه اونم نداشته باشم حالم طوری میشه انگار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها